- قاب باز
- کسی که قاب بازی کند، بجول باز
معنی قاب باز - جستجوی لغت در جدول جو
- قاب باز
- بجولباز، منگی آنکه با قاب بازی کند، قمار باز
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
نوعی بازی و قمار که با قاب یا بجول گوسفند انجام می شود، بجول بازی
بجولبازی، منگ منگیا بازی با قاب توضیح در عهد شاه عباس بزرگ معمول بود که با قاب (گوسفند) بازی میکردند. یک طرف قاب دزد و طرف دیگر آن عاشق نامیده می شد، قمار بازی
فرواز گر کسی که شغلش ساختن قاب (مخصوصا قاب عکس) باشد
پوشبال یک فرد حشره از راسته قاب بالان
رقاص، پاکوب
کاسه گردان، حقه باز، متقلب
کسی که جان خود را فدا کندکسی که جان خویش را در معرض خطر اندازد
بازی و تفریح کردن باتاب
نرد باز، بازیگری که با تاس نمایش دهد حقه باز
کسی که پارچۀ قصب ببافد، بافندۀ قصب
پاک باخته، کسی که در قمار تمام دارایی خود را ببازد، کنایه از کسی که با نظر پاک به معشوق خود می نگرد، عاشق صادق، شخص وارسته، زاهد و تارک دنیا، برای مثال تمنی کند عارف پاک باز / به دریوزه از خویشتن ترک آز (سعدی۱ - ۵۶)
بندباز، آنکه روی ریسمان راه می رود و هنرنمایی می کند
ستان بر پشت. یا طاق باز خفتن (خوابیدن)، بر قفا خفتن ستان خوابیدن
بند باز رسنباز، تاب باز سابود باز (سابود ارجوحه) آن که بر روی طناب عملیات شگفت آور انجام دهد رسن باز ریسمان باز، آن که تاب خورد کسی که برارجوحه نشیند و در هوا آید و رود
شطرنج باز کامل که خود از حریف غایب نشسته به واسطه دیگری مهره به خانه ها دواند و حریف را مات کند غایبانه
برهنیتار یتک ساز، مهر کن آنکه قالب برای اشیا مختلف سازد
فروازی فرواز گری عمل و شغل قاب ساز، دکان قاب ساز
آنکه به قمار پردازد کسی که برد و باخت کند
راک باز کسی که گوسفندان سروزن (شاخ زن) را با هم به جنگ وا دارد
نبهره گر
قمار باز
رقاص
بازی و تفریح کردن با تاب
کسی که جان خود را فدا کند
بندباز، ریسمان باز
ستان بر پشت
شطرنج باز حرفه ای که از راه دور و به واسطه دیگری مهره ها را حرکت دهد و حریف را مات کند
نوعی پرندۀ شکاری از تیرۀ باز با منقار و چنگال های قوی و پرهای زرد، خرمایی یا سفید که آن را برای شکار کردن پرندگان تربیت می کنند، باز سفید و بزرگ
به پشت خوابیده
طاق باز افتادن: بر پشت خوابیدن، برپشت روی زمین دراز کشیدن، طاق باز خوابیدن
طاق باز خفتن: بر پشت خوابیدن، برپشت روی زمین دراز کشیدن، طاق باز خوابیدن
طاق باز خوابیدن: بر پشت خوابیدن، برپشت روی زمین دراز کشیدن
طاق باز افتادن: بر پشت خوابیدن، برپشت روی زمین دراز کشیدن، طاق باز خوابیدن
طاق باز خفتن: بر پشت خوابیدن، برپشت روی زمین دراز کشیدن، طاق باز خوابیدن
طاق باز خوابیدن: بر پشت خوابیدن، برپشت روی زمین دراز کشیدن
بازی کننده با طاس، آنکه با طاس قمار می کند، کنایه از حقه باز، شعبده باز
شناگری، سباحت، غواص
کسی که شبها بازی کند و صورتهای مختلف از پس پرده بنماید، شب زنده دار: قائم اللیل
شناگر، غواص